آرش آرش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

آرش کوچولوووی مامان و بابا

خواب یک فرشته

  حرفهای خودمونی  !!!! وقتی می خوابی ساعت ها کنارت می شینم و منتظرم تا از خواب بیدار شی ، برای دیدن چشمهای زیبات دلتنگ می شم .... گاهی به خودم می گم بیشتر از اینکه تو به من محتاج باشی  من به این فرشته کوچولو احتیاج دارم .. عزیزم  هر بار که تو رو در بغلم فشار می دم انگار غم و غصه های دنیا رو کنار می گذارم و به جاش یه دنیا خوشی و شادی رو به آغوش می کشم .. به خاطر این همه شادی ای که به زندگیم بخشیدی ازت ممنونم .. ...
13 مرداد 1391

آرش خرابکار

  قبلا" که کوچک تر بودی مجبور بودیم پارکت رو برات بخوابونیم تا بتونی با آویزاش بازی کنی ، ولی از وقتی نشستن یاد گرفتی پوزیش پارکت  رو برات عوض کردیم تا راحت تر بتونی باهاش بازی کنی و آویزهاش در دسترس تر باشه    خلاصه دیشب که داشتی با آویزات کشتی می گرفتی بالاخره به آرزوت رسیدی و موفق شدی لاک پشت کوچولو رو از پارکت بکنی  وظیفه خودم دونستم این موفقیت رو بهت تبریک بگم و بگم که ما برای شیطنت های جدی تر چنابعالی هم آماده ایم ...           ...
13 مرداد 1391

مدل جدید پا خوردن

  پسرم حسابی بزرگ شده و دیگه به حای اینکه دراز بکشه اغلب اوقات نشسته بازی می کنه ، نشسته تلویریون می بینه و البته دیگه از حالا نشسته شست پاش رو می خوره ...   چیه  باورتون نمی شه   خودتون ببینین  بذال تا ماه مان و باه با  حباش شون نیست و دالن شام می خولن ، یه امتلانی بوکونیم ببینیم این پاهه تو دهنم می له یا نه         آآآآآهاااااااااا   داله  می له هااااا      بذال  ببینم  مچ  پام هم می تونم بخولم  یا  نه !!!     فااااااااااااااای   زانوم لفت تو ح...
12 مرداد 1391

آرش عشق تلویزیون

  پسر تنبل من با اینکه 7 ماه و نیمش است ولی همچنان حاضر نیست سینه خیز بره و به هر جا که می خواد بره مثل کدوی قل قله زن قل می خوره و می ره ... این روزها تا سرم رو بر می گردونم و میرم تا آشپزخونه و بر می گردم می بینم که بــــــــــله شیطون پسر بلا خودش رو به زیر تلویزیونی رسونده یا زیر تلویزیون نشسته داره تی وی میبینه یا خودشو به قفسه سی دی ها رسونده و داره سی دی ها رو به هم می زنه و کلی خوشحالی می کنه   و جالب اینکه اینطور مواقع گل پسر اصلا" صدای مامان پگاه رو نمی شنوه ، اصطلاحا" گل پسر کر با صرفه می شه ...
12 مرداد 1391

دریا

امروز بعد از ظهر من و بابا امیر تصمیم گرفتیم گل پسرمون رو  برای اولین بار  ببریم  دریا اولین رو به رویی آرش با دریا برای مامان پگاه و بابا امیر صحنه های زیبایی بود که تصمیم گرفتم با عکس اونها رو برای پسرم به خاطره تبدیل کنم ...   برای اینکه اولین برخوردش با دریا همراه با ترس نباشه ، آرش رو گذاشتیم روی ماسه ها تا با حال و هوای اونجا آشنا بشه و ترسش بریزه صدای دریا آرش رو جذب خودش کرده بود ، دیدن اینهمه آب یکجا براش جالب بود حالا  کم کم آرش رو به آب نزدیک تر کردیم تا بتونیم به مرحله بعدی برسیم قربون اون کله کچلت بشم ، آنچنان به دریا چشم دوخته بودی که انگار اومدی دلت رو پیشش سبک کنی ...
6 مرداد 1391

تبریک به خاله صبا

هورررررررررررررررررااااااا خاله صبا جون دلسش تموم  شد و دیگه دانیشداه نمی له و آلان دیگه خانوم مهنس شوده ، خاله جونم عسکای فالق التحصیلیتو با ماه مانی و باه بایی دیدیم ، خیـــــــــلی کولات خوجگل بوداااااا ... لاستی خاله جونم یادته منم عسک فالق التحصیلی دالم ....هههههههههه     ایشالله با هم دوکتلامون رو بگیلیم .....   بیگوووو  ایشالله ...
6 مرداد 1391

مسابقه عکس : دختر ها مامان بشن و پسر ها بابا

این هفته مسابقه عکاسی بچه های تاپیک نی نی سایت در مورد این بود که دخمل ها رو مامان  کنیم و پسمل ها رو بابا این موضوع رو خاله مانیا مامان نورا جونی انتخاب کرده بود : من و تو با عکس زیر تو مسابقه شرکت کردیم .... ببینیم چندم می شیم !!!!!   ...
5 مرداد 1391

اسباب بازیهای جدید آرش کوچولو

گاهی اوقات بچه ها به چیزهایی علاقه نشون می دن که آدم شاخ در میاره ... حالا  بابا و مامان  بیچاره هی برن تو اینترنت تحقیق  کنن که مثلا"  برای بچه هفت ماهه چه اسباب  بازیهایی مناسب  تره و کدوم هوشش رو بیشتر می کنه و هی برین  بازار  برای کودک دلبندتان بهترینها رو انتخاب کنین و براش بخرین .. اون موقع یکی مثل پسر من آنچنان به کابل دوربین علاقه نشون می ده که حاضر نمی شه هیچ رقمه اون رو بهت پس  بده ...             یا مثلا" یه روز در حالیکه کیف تعویض پوشک پسرت دستته ، می گذاریش زمین و می ری تا تو آشپزخونه زیر قابلمه ات رو کم کنی و برگردی پو...
5 مرداد 1391